loading...
بزرگترین سایت سرگرمی ایرانیان
حسین بازدید : 18 پنجشنبه 17 اسفند 1391 نظرات (0)

چندروزپیش یه استادجدبداومده بودواسمون!وقتی اومدتوی کلاس ربع ساعت اول من فکرمیکردم داره بهم لبخندمیزنه ومنم هی لبخنددل انگیزتحویلش دادم!نگوقیافش این مدلی بوده!اینوبعدازاون ربع ساعت فهمیدم!البته دیگه دیربودچون الان استاده فکرمیکنه من خل تشریف دارم!!!هی روزگار!!!!!!!!!!!!!! خنثی

 

امروز معلم نداشتیم ما هم کلاسو رو سرمون گزاشته بودیم منم بقل در وایساده بودم در کلاس ما هم یه ذره گیر داره خلاصه انقدر سر و صدا کردیم که ناظممون اومد دم در هی در میزد میگفت درو باز کنید ماهم از پشت درو گرفته بودیم الکی میگفتیم واااای خانم ما این پشت گیر کردیم واااای حالا چه کار کنیم ؟ ناظممونم بدبخت تا اینو شنید گفت خون سرد باشید الان زنگ میزنم کلید ساز یهو خر خون کلاس داد زد نهههه خانم دروغ میگن درو از پشت گرفتن!!!!! وااااای ناظممون تا اینو شنید یه نعره ای زد هممون عین پشه چسبیدیم به دیوار الانم بنده با انظباط 15 در خدمتتونم!!!عینک!

 

به مامانم میگم:بابا چرا اینقدر موقع خوردن غذا سرو صدا میکنه(همون ملچ ملوچ خودمون)میگه دندون نداره بیچاره.دندوناشو به خاطر خرج شماها فروخته!!!!!
دندونای بالایی بابام: خنثی
دندونای پایینی بابام: تعجب
خوب مادر من بهونه بهتر نداشتی؟این چه حرفیه آخه؟

 

  بقیه در ادامه مطالب

 

ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺑﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺣﺮﻑ
ﻣﯿﺰﺩﻡ . ﺍﻭﻥ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺎﯼ ﭘﺲ؟ ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺍﻻﻥ ﺗﻮ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻃﺒﻘﻪ ﭼﻬﺎﺭﻣﻢ . 10 ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ
ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺑﺎﺯ ﺑﺸﻪ ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﻌﺮﻩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺑﻨﺪﺷﻢ ﺻﺪﺍﯼ
ﻓﺤﺶ ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﺩﯾﺪﻡ
ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺮﺍﺩﺭﻣﻮ ﺟﺮﺭﺭﺭﺭ ﻣﯿﺪﻩ ! ﺑﻌﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺩﻭ ﺗﺎ
ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭﺍ ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﭘﺎﯾﯿﻦ، ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻣﻨﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ
ﻣﻨﻢ ﻧﻌﺮﻩ ﺯﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﺑﺘﺮﺳﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﺮﻭ ﻗﺒﺾ
ﺭﻭﺡ ﮐﺮﺩﻩ :|

 

شماره تلفن ما یک شماره بالاتر از شماره تلفن قالی شویی
موقع عید میشه دهنمون سرویس میکنن اینقد اشتباه میزنگم
یک بار اعصاب نداشتن زنگ زدن گفتن قالی شویی؟
گفتم بله بفرمایید
گفت خانوم فلانی هستم
گفتم اا خوبین؟ خانواده خوبن ؟ به آقا سلام برسونید
خانومه که تعجب کرده بود گفت فرش ما آمادس
گفتم بعله بعدازظهر بیاین ببرین
....
تقصیر خودشون بود خوب من چکار کنم :D

 

امروز سر ظهر توی یه اموزشگاه بودم.منشیه گشنش بود میخواست غذا سفارش بده.زنگ زده به یارو میگه اقا شما ساندویچ فلافل دارین؟صدا یارو اومد که گفت اره دختره هم در اومد گفت خوب من یه بندری میخوام
قیافه مارم خودتون تجسم کنید

 

پسر عموم میگفت رفتم خواستگاری بابا دختره پرسید چه کاره ای؟منم گفتم تو شرکت اپل کار میکنم با خوشحالی گفت دقیقا اونجا چه کاری انجام میدی؟
گفتم اونجا اون سیباشو گاز میزنم...
طرفم با لگد انداختش بیرون...

 

امروز به معلممون گفتم خانم خسته نباشید ! برگشته میگه حالا خسته باشم چه غلطی میتونی بکنی هااااااان؟ اینا قبلا ادم بودنااااا

 

یادم میاد بعضی از بزرگترای فامیل که خیلی شیک و مجلسی و اتوکشیده رفتار میکنند وقتی بچه بودم فحش یادم میدادند...!!!!

 

یه چند وقتی بود تو زندگی شدیدا احساس بی هویتی میکردم... فک میکردم واقعا هیچی نیستم... کسی بهم اهمیت نمیده...
تا اینکه جاتون خالی زد و آقا دزده همین دو سه روز پیش همه ی مدارک شناسایی مو از تو ماشین دزدید...
تا قبلا فک میکردم بی هویتم ولی الان کاملا حسش میکنم...
مخصوصا وقتی که رفتم شناسنامه المثنی بگیرم، یارو ثبت احوالیه یه پیرمرده بود با کمال آرامش گفت: دست و پاچلفتی!!! منم گفتم مرسییییییی.
ثبت احواله داریم؟
دزده داریم؟
آدم بی هویته داریم؟

 

رفیقم نشتسه کنارم، میگه فیلم رو دانلود کردی؟؟؟
میگم: آره
برگشته میگه "با معنی" دانلود کردی دیگه ... :|
منظورش "زیرنویس" بود طفلی
من :|
دانلود:|
رفیقم خودش:|
زیرنویس:|
فیلمه :|

 

سر جلســــــــــــه امتـــــــــــــحان یه دخــــــــــتره بغـــــــــل دســــــــته مـــــــن نشســــــته بـــــود قیافــــــــش از اون درس خونا نــــــــشون می داد ، گفتـــــــــم لااقـــــــــــــل ۲۰ نگیـــــــــــرم ۱۷که رو شـــــــاخشه خلاصــــــــــه کــــــــلی باهاش هماهــــــــــــــنگ کـــــــردم که بهــــــــت علامـــــــــــت دادم چـــــــــــطور برســـــــــــونو ایــــــــــن حرفا !
هیچـــــــــــــی دیگــــــــــــــه تا برگـــــــــــها رو اوردن دیـــــــــــدم بلــــــــــــند شد برگـــــــــــــه هارو پخــــــــــــش کــــــــرد و گفــــــــــــت بچها سرتــــــــــون تو بــــــــــــــــرگه خودتـــــــــــــون باشـــــــــه!:))

 

امروز صبح ساعت پنج ونيم
قبل از رفتن به دانشگاه گفتم يه دوشي بگيرم از حموم كه اومدم بيرون مامانم منو ديد اومد دستاش را گذاشت رو صورتم و پيشونيم رو بوسيد منم با خودم گفتم پسرش را اصلاح كرده و مرتب ديده خوشش اومده ديگه ، بعد دستاشا برد بالا گفت خدايا شفاش بده منو ميگي به معناي واقعي كلمه هنگ كردم .

 

چن وخ پیــــش روم به دیــــــــــــوار گــــــــــــلاب به روتـــــــون توی خیابــــــــون دســـت شویی داشتم شـــــــــــــــــــــــــدید، رفــــــــتم توی یه توالــــــــت عمومــــــــی، شـــــــلوغ بود، به نفر جــــــــلوییم گفتم: آقــــــا میشــــــه من اول بـــرم کارم زیاد نیست زودی مـــــــــیام.
طــــــــــــرف یه نگـــــــاه بهــــم کرد و گفــــت: نکــنه فکــــــــــر کردی من مـــــــی خــــــــوام بـــــــــرم اون تو بســــــــــــتری شم؟!
دیــــگه الان مــردم همه فیسبوکی شدن حـــــــرف ک باهاشون مــــــــــیزنی جــــوابا تو جیبشونه در میارن،کـــــــف کنی،والاااااااااااا

 

یادش بخیر....
بچه که بودیم، گیر می دادیم که ببرمون پارک. بعد می بردنمون پارک به جای بازی کردن، بابام یک گوشه پارک پتو پهن می کرد به زور می گفت بگیرین بخوابین!!

 

امروز داشتم تو مدرسه فوتبال بازی می کردم که یه گل قشنگ زدم بعد با اعتماد به نفس و سری بالا شروع به خوشحالی کردن کردم که پام پیچ خورد رفتم یه گوشه افتادم زمین.که دیدم همه دارن تیر دروازه ها رو میجون همون لحظه بود که خواستم برم افق که دیدم نمی تونم راه برم.الآنم دارم با پای گچ گرفته براتون می نویسم.
یعنی آدم با آفتابه کافه گلاسه بخوره ولی این طوری ضایع نشه

 

با دوستم تو سالن مطالعه نشسته بودیم، درگیره حل یه مسئله بود نمیتونست حل کنه ، یه دفعه قاط زد با صدای بلند گفت; اَه ! این بچه جدیدها هستن، کثافتا از بس بهشون ماهی و میگو دادن باهوشن! حالا ما رو نگاه.. از بس بادمجون و کدو به خوردمون دادن یه تست هم نمیتونیم حل کنیم ..!

 

بآ دوستم رفتیم تو یه پاساژی خرید کنیم همینطور که داشتیم خرید میکردیم دیدم یه گودزیلـآ داره با مامانش راه میره
یهو یکی از فامیلاشونو دیدن مامانه گودزیلا شورع کرد احوالپرسی یهو خانومه که آشناشون بود رو کرد به گودزیلا با خنده گفت سـٍودآ خووووبی؟
گودزیلـآ نه گذاشت نه برداشت گفت بــــه تو چــــــــــــــه!!!!
عنـی خـآنومـه تآ درب خروجـی پآسآژ سینه خیـز رفت:|
من حرفی ندارم عـآقـآ

 

امروز که سوار تاکسی (پراید) شدم، با توجه بیشتری به امکانات داخلش نگاه کردم. مازراتی هم، چنین امکاناتی نداره به خدا!!

 

عاقا یکی از فامیلای ما عروسیش بود فیلم بردار تا کمر از ماشین اومده بیرون و داشت از داماد پشت فرمون فیلم میگرفت
این آقا دامادم اخم کرده بود ( خب حق داشت همین فیلم بردار که نقش تارزانو بازی می کرد خداتومن ازش گرفته بود)خلاصه فیلم بردار می گه شا دوماد یکاری بکن
شادومادم بر میگرده می گه پپخخخخخخخخخخخخ
هیچی دیگه فیلم بردار کم مونده بود از ترس غورباقه ترکیده شه

 

عاقا دیروز بنا به دلایلی یکم هنگیدم هی چی فکر کردم یادم نیومد 12 به انگلیسی چی میشه
از دادشم می پرسم می 12 به انگلیسی چی میشه
بعد از کلی فکر کردن گفت 11 که میشه ایی ل ون پس 12 هم میشه تو ل ون
هیچی دیگه الان دارم با دندون مصنوعی زندگی میکنم (نیست میخواستم دیوارهای خونمون رو گاز بزنم اونها هم همه سنگ)
هیچی دیگه خلاصه /"؟

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
با نام و یاد خدا سایتی را برای شما اماده میکنیم که بهترین مطالب از سراسر وب در ان جمع اوری شده و امیدواریم اوقات فراغت خودتان را با ما سپری کنید و از مطالب این سایت لذت کافی را ببرید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 35
  • بازدید ماه : 38
  • بازدید سال : 112
  • بازدید کلی : 1,068